نامه سوم- در مورد خودم برات بگم
سلام نی نی قشنگه
دیروز در مورد بابایی برات نوشتم، امروز در مورد خودم برات می گم. این منم
شبیه مامانا نیستم هنوز، نه؟الان یه کم بازیگوشم
بعد از گذشت یک ماه و ده روز از عروسی تازه دارم به خونه داری عادت می کنم
،راستشو بخوای قبل از عروسی کار خونه نمی کردم، یعنی مامان نسرین نمی ذاشت کار کنم
ولی الان دیگه عادت کردم خیلی هم سخت نیست، بابا مهدی هم خیلی بهم کمک می کنه البته بیشتر ظرف می شوره کارای دیگه رو خیلی دوست نداره
نمی دونم بگم از چه کاری خوشم میاد، چون همه کارها و هنرها رو دوست دارم و معتقدم هر کس تو هر کاری که هست اگر بهترین باشه یعنی یه آدم موفق. ولی موسیقی، ورزش،رقص رو خیلی دوست دارم. امیدوارم تو هم دوست داشته باشی.
مسافرت رو خیلی دوست دارم خیلی هم ددری هستم البته بابا مهدی هم همینجوریه پس تو هم اینجوری هستی
دیروز رفتم تو یه کتاب فروشی دو تا کتاب خریدم در مورد دوران بارداری، بابا مهدی دید و گفت مگه چه خبر اینا رو خریدی؟ منم گفتم همینطوری خواستم اطلاعاتم بالاتر بره، چون واقعاً هیچی راجع به این موضوع نمی دونم.
بالاخره باید از الان در مورد اومدنت یه چیزایی بدونم، دوست دارم بدونم چه جوری رشد می کنی،چه جوری اجزای خوشکل و کوچولوی بدنت شکل می گیره.
حالا بذار بخونم کتابها رو بعد برات می نویسم شاید برات جالب باشه.